Monday, September 17, 2007

با گلبرگ

نه می روم

نه می مانم

نه می گویم

نه

سکوت می کنم



با گلبرگی

در دست ام

به سویت می آیم



نه نگاه می دارمت

نه رهایت می سازم



با گلبرگی

در دست ات

باز می گردم



نه می دانم

نه

نمی دانم

Saturday, September 01, 2007

دوباره

لحظه ای و بس

به اندازه نفس

روزنی

نوری

عبوری

از پس دیوار

که اندیشه فرار

از اینجا

شروع می شود



من

فریاد

نمی زنم



فکر می کنم

شاید

دوباره

می شد

کاری کرد



لحظه ای و بس

در اندیشه قفس

روزنی

نوری

حضوری

که شاید

دوباره

می شد

کاری کرد