ساحلی بود
دستانت
که پریشانی هایم را
در بر می گرفت
و جوش و خروش ام را
به آرامش
مبدل می کرد
اکنون
بی تو
تشنگی بی کران هزاران خشکی
بر لبم
جا مانده ست
ساحلی بود
دستانت
که پریشانی هایم را
در بر می گرفت
و جوش و خروش ام را
به آرامش
مبدل می کرد
اکنون
بی تو
تشنگی بی کران هزاران خشکی
بر لبم
جا مانده ست