خوب من!
خوب من هم می ترسم
بار ها و بار ها ترسیده ام
از ساده ترین و پیش پا افتاده ترین
و از سخت ترین و ستمگر ترین چیز ها
همچون هیولا ها
ترسیده ام
باری
حتی ترس هایم را
از تو دریغ نکردم
******
خوب من!
باور کن که من
اگر که فریاد نمی کشم
نه از گرفتگی گلو
و نه از کوفتگی عضلاتم در رنجم
من سکوت میکنم چرا که
فریاد نه زاییده عصیان
که فرزند نا خلف سکوت است
Tuesday, November 04, 2014
Tuesday, June 10, 2014
نیایش
و واژه
ها
آنقدر در
دستم می چرخند
تا نام
تو بر زبانم جاری شود
پس بر
می خیزم
و نیایش
آغاز می کنم...Thursday, June 05, 2014
هوای تو
پس از باران
آنگاه که ابر از سرم گذشته
و حتی بعضی چیزهای دیگر
دیگر از سرم گذشته
من با فراق بال
در هوای تو نفس میکشم
آفتاب نگاهت بر نقش خاکی چهره ام می تابد
نفس می کشم
گرم می شوم
و زندگی را آغاز می کنم...
آیا عشق
آغاز زندگی
نبود؟
Tuesday, May 27, 2014
رویا
در کلامت رویــــایی ست
که کابوســــم را به دیــوار شبـــانه
میخکوب میکند
درخشش آفتـــــــــاب نیمروزی
در هــراس من از سیـــاهی...
خورشــــید ارزانـــی تو باد
Subscribe to:
Posts (Atom)