Thursday, May 23, 2013

دلخوش

تا با تو بودن
سنگینی آوار سکوت سرد شب را تاب می آورم
دلم به پنجره ای خوش است
که شیشه اش ترنم باران را منعکس می کند
و کوچه ای که دیری ست
از آن من نیست
کوچ پرنده را دوست ندارم
و تحمل سایه ی سیاه چنار
در زیر نور زرد چراغ
برایم سخت دشوار است
تنها یک نام
و یک واژه در سرم تکرار می شود:
"تنهایی"
...
تا
با
تو
بودن

قرار

من درد هایم را
با تو در میان می نهم
تا تو چون گندم زاری
احاطه ام کنی
و من
چون ابری
بر تو ببارم