Monday, May 29, 2006

خبر

بر اساس آخرين نظر سنجي
به اين نتيجه رسيده اند
كه اغلب مردم
به اخبار
گوش مي دهند
و باز اينكه
از اين ميان
گزارش هواشناسي را
بيشتر دوست مي دارند
من نيز
امشب
شنيدم
كه فردا
باران مي بارد
اما
من
بر اساس آخرين خبر
بيدار نمانده ام
تا
باريدن باران را
از نزديك
تماشا كنم
همين كه شنيده ام
كافي ست
لابد مي بارد
نمي دانم
بر اساس قلب من
وقتي
تو
از من
دلگيري
هوا
هميشه
باراني ست
و من
هميشه
در خوابم

Saturday, May 27, 2006

كلاغ 3

كلاغ
به آساني
دروغ مي گويد
او
هر بار كه دروغ مي گويد
لازم نيست بگويد
روي من سياه
كلاغ
مي گويند
تا دويست سال
عمر مي كند
فكر كنيد چقدر
مي تواند دروغ بگويد
دويست سال
با روي سياه
بي آنكه بگويد
روي من سياه
نه
او
هرگز
اعتراف نخواهد كرد
آه
خداي من
نمي دانم
چرا
هرگز
در قارقار كلاغ
وقاري
نديده ام

Wednesday, May 24, 2006

آرزو

اي كاش آرزو
غنچه اي بود
كه ناگزير
مي شكفت
با رسيدن بهار
اي كاش
قلب تو
با قلب من
پيوندشان
بي ثمر نبود
و اميدي
در اين ميانه
مي نشست به بار
اي كاش
من
ديوانه اي بودم
در متن افسانه اي
و تو
تنها
با نوازش دستي
اين افسانه را مي خواندي
اي كاش
آه
......
چقدر دلم
هواي باران دارد
هواي خوب باران

Saturday, May 20, 2006

پرنده 2

بال هاي خسته را
باز كرد
به افق خيره گشت
و ديد
در آن دور دور
باران مي بارد
و از آن دور دور
صدايي شنيد
صدايي
سبز
او را
به ياد جنگل انداخت
با آن همه درخت
لحظه اي
پا پس كشيد
دوباره
صدايي شنيد
مثل باران
خيس خيس
از آن دور دور
لحظه اي
درنگ كرد
خيز برداشت
و پريد
و رفت
به آن دور دور
......
بال هاي خسته را
باز كرد
و سرانجام
چنين
پرنده بي پروا
پرواز كرد

Sunday, May 14, 2006

كلاغ 2

طوطي
با كلاغ كاري نداشت
در ابتدا
حتي
به او احترام مي گذاشت
يك روز
اما
كلاغ
طوطي را گرفت
و بي هيچ ترحمي
منقار تيز بلندش را
در گلوي او فرو كرد
و او را كشت
و به بالاي درخت بلندي برد
و تكه تكه كردش
و او را خورد
بي هيچ ترحمي
و چنين بود
كه كلاغ
زنده ماند
و طوطي
مرد
طوطي قرمز بود
كلاغ سياه
حالا بگوييد چرا
قرمز رنگ خون است
و سياه
رنگ پرهاي كلاغ
حالا چه فايده دارد
كه بگوييم
و بگوييم
و بگوييم
درود بر طوطي
مرگ بر كلاغ

Monday, May 08, 2006

احساس

قلم در دست
مي نشينم
يك لحظه
انگار
مي ترسم
چرا
از چه
نمي دانم
نمي دانم
خيره بر كاغذ
خاموش
مي مانم
و مي مانم
احساس مي كنم
واژه ها
اين واژه ها
از دستم
مي گريزند
و مي دانم
مي دانم
دوباره
مي خواهند
از من عبور كنند
تا
به
دامان
تو
آويزند

Wednesday, May 03, 2006

بوسه

از ابتداي تو
تا انتهاي من
يك بوسه
شايد
يك بوسه باقي ست
يك بوسه
شايد
آغاز انجامي ست
يك بوسه
شايد سرانجامي ست
از تو
تا من
از من
تا ما
يك بوسه
يك آغاز
يك انجام
سرانجام
شايد
باقي ست
شايد