Wednesday, November 29, 2006

نان

روزي يك
نان
براي هر
انسان
تا وقتي چنين نيست
نام انسان
نه يك نام
كه تنها لقبي ست
كه بي دليل
به خود داده ايم
تا وقتي چنين نيست
نام اين سياره
هم
زمين
نيست

Saturday, November 25, 2006

نه

تو از من
غروب نخواهي كرد
نه در من
طلوع

اين حكايت ماه و خورشيد است

يكي كه مي خوابد
يكي بيدار مي شود

Friday, November 24, 2006

اقاقي

من از تكرار اقاقي خسته ام
و دهان تو هنوز
بوي ياس مي دهد
گفته ام بار ها
ليواني خاطره بنوش
شايد بهتر باشد
دست از دريا بشوييم
تا فردا چيزي نمانده است

Friday, November 17, 2006

دام

سپيده از كدام سو
سر خواهد زد
شب اگر بر تو
واژگون شده باشد
من از كدام بستر
بر خواهم خاست
خواب اگر با من
رويايي در ميان نگذاشته باشد
و اين آرزو
از كدام دام
خواهد رهيد
خود اگر صيادي
بيش نباشد

Wednesday, November 15, 2006

ديوار

ديوار تنهايي
چندان بزرگ نبود
تا وسوسه صعود را
محكوم كند
اما براي سقوط
اتهام كوچكي
كافي بود
......
تنهايي
تنهايي

Thursday, November 09, 2006

ورود‌

هندسه ساده من
دايره اي ست
كه بر آن نوشته اند
ورود هيچكس
اكيداً ممنوع نيست‍‍
هندسه ساده من
مثلثي ست
كه بر آن نوشته اند
اينجا
خطر مرگ
وجود ندارد

Monday, November 06, 2006

نیستان

در این شبان هول و حسرت طولانی
در این شبان تفکر بی پایان
یاد تو ای عزیز
تنها یاد تو
مرحم است
......

م.بی زمان





در کجا می توان سرزمینی یافت
سرزمینی که در آن پرچم ها
گرفتار توفان نمی شوند
سرزمینی که ابرهای آسمانش
سپیدند و قصد تهاجم ندارند
آنجا که هیچ صدای رسایی
گویای خشم نیست
آنجا که هیچ چیز
هیچ چیز
به رنگ خون نیست
سرزمینی که در آن افسانه
به حقیقت می گراید و
رویا
واقعی ترین جزء زندگی ست
هیچکس به کابوسی بی گاه
نیمه شب از خواب نمی خیزد
صفیر گلوله ها
در فضای دور نمی پیچد
وصدای جیغ زنی
از دور به گوش نمی رسد
آنجا که نه فریادی هست
نه اضطرابی که در پس فریاد
جای خود را
به فراموشی بخشد
چنین سرزمینی آیا هست