Wednesday, April 26, 2006

صعود

از نردبان اميد
بالا مي روم
آنقدر مي روم
و مي روم
تا هواي تو
پس هوايم را داشته باش
از آن بالا
نگاه كن
بگو بيا
باز هم بيا
و به پايين نگاه نكن
چيزي نمانده است
كم كم
مي رسي
به انتهاي اين نردبان
و نه انتهاي اميد
كه هرگز
نمي رسي
هرگز
نمي رسم

Wednesday, April 19, 2006

کلاغ

اکنون
اینجا نشسته ام
روبروی آیینه ای
که هیچگاه
انعکاس حقیقت من نبوده است
اینجا نشسته ام
بی هیچ اراده ای
و می بینم
که سیاهی
فرا می گیردم
امان از تباهی
امان از تباهی
امان از تو
از من
در سرزمین کلاغان
آفتاب هم دروغ می گوید
در سرزمین کلاغان
اعتراف به تاریکی
تنها بهانه اي
برای ندیدن است
ما که گناهی نکرده ایم
این آیینه است
که می شکند
و فرو می ریزد
اکنون
اینجا نشسته ام
و می بینم
که قلبم
فرو
می افتد

Sunday, April 16, 2006

زیبا

زیبای خفته
تا چند می خوابی
آیا می دانی
یا نمی دانی
از حالا
تا فردا
چند دقیقه باقی ست
آیا می دانی
آخر این قصه چیست
آیا می دانی
آنکه می آید کیست
آری
می دانی
من نیز می دانم
تا چند می خوابی
برخیز
ای زیبا
ای خفته
با هرچه گفته
يا ناگفته
زمزمه ای در گوش
بوسه ای بر لب
آیا کافی نیست
آیا می دانی
تا چند می خوابی
برخیز

Sunday, April 09, 2006

بنفشه

يك روز
فرق نمي كند كدام روز
هر روز كه باشد
هر روز هر هفته
هر هفته از هر ماه
هر ماه هر سال كه باشد
من
مي آيم
با بنفشه اي در دست
در گلداني كوچك
فرق نمي كند كدام نوع
هر نوع كه باشد
آفريقايي
يا
......
آري
مي آيم
با بنفشه اي
در گلداني
تا
تو
بداني
بهار
رسيده است

Friday, April 07, 2006

هنگامه

چه فاتحانه خنديديم
در هنگامه ديروز
و اكنون
چه قاطعانه مي گرييم
بي هيچ كلامي
هنوز

Saturday, April 01, 2006

پرنده

بخوان
پرنده كوچك بخوان
به خاطر خودت مي گويم
آسمان من آبي ست
دلم آبي تر
و من
زلال تر از باران بهاري
مي بارم
بر كوچه هاي شب
آنوقت
خيس خيس
از همهمه باد و خويشتن
به خانه باز مي گردم
در انتظار رنگين كماني از رويا
صبح فردا
آفتاب نوازشگر
از اين همه بنفشه ها و شكوفه هاي سيب
به خود مي بالد
و آسمان من آبي ست
و من
هواي پرواز دارم
هواي غريب پرواز
به خاطر خودت مي گويم
بخوان