هرگز برای دوست داشتن،به دنبال باران و بهار و بابونه نباش.گاهی در انتهای خار های یک کاکتوس به غنچه ای می رسی که ماه را بر لبانت می نشاند پریسا بارانی بهاری و بابونه در انتهای خود به تو می رسم بر لبم نوری جاری ست
اینجا نام گلی بر لبم چکیده است آنجا قطره ای از هوا به شکرانه از اشکی به اشکی سرود ستاره بازی فلک تنها بهانه است من می روم تو می مانی برای زندگی این تنها نشانه است