تپش
در جنون عاطفه اي وحشي
و جدا از هر بند
بي رحمانه عشق را
به بند كشيده بود
بي آنكه خود بداند
يا بتواند كه دريابد
ناباورانه در تاريكي
قلبش تپيده بود
ناگه عبور زنبور كوچكي
از سايبان انديشه اش
بر او به آفتاب
دريچه تازه اي گشود
آنگه براي عشق
در مرز دانستن و دريافتن
شعر بزرگي سرود
شعري بزرگ
و رها از هر بند
و جدا از هر بند
بي رحمانه عشق را
به بند كشيده بود
بي آنكه خود بداند
يا بتواند كه دريابد
ناباورانه در تاريكي
قلبش تپيده بود
ناگه عبور زنبور كوچكي
از سايبان انديشه اش
بر او به آفتاب
دريچه تازه اي گشود
آنگه براي عشق
در مرز دانستن و دريافتن
شعر بزرگي سرود
شعري بزرگ
و رها از هر بند
Comments
داشته باشد.بايد بازش كند
تا هم تازه شود وهم رها