اگر در توانم بود از باغ سرسبز شادماني غنچه اي جاودانه مي چيدم و به گلدان شيشه اي قلب ات مي سپردم و اگر دستانم مي رسيد از آسمان آبي رنگ آرامش پرنده اي فناناپذير مي گرفتم و در قفس كاغذي ذهن ات رها مي ساختم و اگر گذارمان مي افتاد از ساحل گرم محبت صدفي كهن برمي داشتم و با رشته اي از سوگند به گردن ات مي آويختم و اگر آزادي واژه اي بيش نبود هرگز نمي گذاشتيم كه از سر زبانمان به بيرون لغزد