موج

ساحلی بود

دستانت

که پریشانی هایم را

در بر می گرفت

و جوش و خروش ام را

به آرامش

مبدل می کرد

اکنون

بی تو

تشنگی بی کران هزاران خشکی

بر لبم

جا مانده ست

Comments

Anonymous said…
neveshtehaton ghashangan va ghabele ta'moloe.
bamdad.m said…
لطف دارید،دوست ناشناس
Anonymous said…
زمانی از کف دستهای من نیز دستانی که بوی باران می داد جدا شدو تنها بر دریای پر آشوب و پر التهاب با شبهای سیاه و توفانی رها شدم
bamdad.m said…
متاسفم که ناخواسته یادآوار خاطرات تلخ شما شدم!؟
Anonymous said…
Salam
in hes mese raha shodan to havast. ba har nasimi hamrah mishavi va mohem nist be kodam soo harakat koni, hesi ke shayad hame be noee tajrobe karde bashim. bayad begam ke shereton ziba bud.
maryam said…
سلام بامداد، شعر قسنگیه، از تشبیهاتش لذت بردم. موفق باشید و شاد.
maryam said…
This comment has been removed by the author.
bamdad.m said…
سلام مریم،از این بابت خوشحالم،مرسی
Anonymous said…
سال نو مبارک
امیدوارم که سال خوب و پر برکتی داشته باشی
bamdad.m said…
سال نو بر شما هم مبارک باد،با بهترین آرزو ها
farnaz said…
sheretoon ziba bood..

gahi raftan shakhsi az zendegi va hata az bein raftan mogheyatha
baraye ma behtar bashe

vali oon lahazat in heso nadarim
bamdad.m said…
با شما موافقم،تفسیر درستی ست،مرسی

Popular posts from this blog

فریاد سکوت

بازی

جنگ و عروسك,ABBA