Posts

Showing posts from September, 2010

سفر

من از مغز فاصله های دور به قلب نور سفر می کنم کیست که بگوید تو کیستی اینجا چه می کنی به دنبال چیستی بیگانگی را چه سود در سرزمین "همین ست...هر چه بود آه ای طلوع پاییزی ای که از امید و نظاره لبریزی من از تو نخواهم گسست به زیر این همه آوار تحمل و تحمیل  نخواهم شکست چنین ست...هر چه هست

بازی

من هیچگاه قافیه ای نساختم اصلا شعر من هیچگاه قافیه نداشت از این رو من هیچگاه قافیه را نباختم