شاپرک

انگار
در انتظارم نشسته بود
در سحرگاه پیاده رو
وقتی رسیدم
بر شانه ام نشست
و با من آمد
و تا عصر
هم آنجا ماند
و بعد
هم آنجا مرد
***
در انتظارم نشسته بود
به رنگ سپیده
بی هیچ نشانی
برای
وداع


Comments

sepid said…
che gham angiz bamdad...:(
bamdad.m said…
آره:(ببخشید سپید،اینجوری شد دیگه!؟

Popular posts from this blog

فریاد سکوت

بازی

جنگ و عروسك,ABBA