Posts

Showing posts from 2014

فریاد سکوت

خوب من! خوب من هم می ترسم بار ها و بار ها ترسیده ام از ساده ترین و پیش پا افتاده ترین و از سخت ترین و ستمگر ترین چیز ها همچون هیولا ها ترسیده ام باری حتی ترس هایم را از تو دریغ نکردم ****** خوب من! باور کن که من اگر که فریاد نمی کشم نه از گرفتگی گلو و نه از کوفتگی عضلاتم در رنجم من سکوت میکنم چرا که فریاد نه زاییده عصیان که فرزند نا خلف سکوت است

نیایش

و واژه ها آنقدر در دستم می چرخند تا نام تو بر زبانم جاری شود پس بر می خیزم و نیایش آغاز می کنم...

هوای تو

پس از باران آنگاه که ابر از سرم گذشته و حتی بعضی چیزهای دیگر دیگر از سرم گذشته من با فراق بال در هوای تو نفس میکشم آفتاب نگاهت بر نقش خاکی چهره ام می تابد نفس می کشم گرم می شوم و زندگی را آغاز می کنم... آیا عشق  آغاز زندگی نبو د؟

رویا

در کلامت رویــــایی ست که کابوســــم را به دیــوار شبـــانه میخکوب میکند درخشش  آفتـــــــــاب نیمروزی در  هــراس من از سیـــاهی ... خورشــــید ارزانـــی تو باد