پرده
به پرده ها كه مي نگرم دستان تو را مي بينم در شيشه ها چشمانت را پرده را كنار مي زنم كوچه خالي كوچه تاريك كوچه ويران است و من از تمام كوچه هاي جهان تنها ترم و چه بي انتها تا تو ادامه مي يابم و چه بي پايان تو را نمي يابم پرده را مي كشم تمام تو را مي بينم با دو دستي كه چشمانت را پوشانده است خانه خالي خانه تاريك خانه ويران است و من ديگر نمي بينم