امیدم به چه بود از آن سان که ناامیدی ام از چه نگاهم را بر کدام آسمان گشودم کدام ستاره کدام خورشید سایه روشن کدام ابر طراوت کدام باران به من خندید رندانه در خویش دزدانه در من تاریخ سرزمینی پرسه می زند صدایش را می شنوم داد می کشد فریاد می کشد آه این من ام با تمام ستاره هایم خورشیدم ابرم بارانم آری صدایش را می شنوم دزدانه رندانه در خویش در من ای فریبایان فریبای من بگو از چه رنج می بری از چه رنج می بریم با من بگو رندانه شاید شاید دزدانه فریبای من دستم را بگیر