Posts

Showing posts from October, 2006

گذشت

هرگز ز دل امید گل آوردنم نرفت این شاخ خشک زنده به بوی بهار توست ه.ا.سایه دوستت دارم از این که بگذریم باز من دوستت دارم از این هم که بگذریم باز هم من دوستت دارم ...... بگذریم

سفيد

كتابچه كوچك من با آن تصاوير قديمي بر روي جلدش سفيد و نانوشته مانده ست كتابچه كوچك من يادگار روزهاي قشنگي ست كه با من سرود اميدي سفيد و نانوشته خوانده ست

با فريبايان

امیدم به چه بود از آن سان که ناامیدی ام از چه نگاهم را بر کدام آسمان گشودم کدام ستاره کدام خورشید سایه روشن کدام ابر طراوت کدام باران به من خندید رندانه در خویش دزدانه در من تاریخ سرزمینی پرسه می زند صدایش را می شنوم داد می کشد فریاد می کشد آه این من ام با تمام ستاره هایم خورشیدم ابرم بارانم آری صدایش را می شنوم دزدانه رندانه در خویش در من ای فریبایان فریبای من بگو از چه رنج می بری از چه رنج می بریم با من بگو رندانه شاید شاید دزدانه فریبای من دستم را بگیر

دريچه

نمي رود ز سرم اين خيال خون آلود كه داس حادثه در قصد ارغوان من است ه.ا.سايه رهايي بهانه اي بود براي آزادي و آزادي دريچه اي به روي اسارت ...... پس ما از چه سخن مي گفتيم هنگامي كه سكوت كرده بوديم و سكوت ما از چه بود هنگامي كه بايد سخن مي گفتيم

دوام

در راه عاشقی گزیر نیست ز سوز و ساز استاده ام چو شمع،مترسان ز آتش ام حافظ من فرو نمی ریزم اگرچه می شکنم درد می کشم همانند صخره ای که جان پناه جانوران آزار دیده است می گریم همچون جزیره ای که امید زنده ماندن دریانوردان گم گشته است من می شکنم درد می کشم و می گریم اما فرو نمی ریزم