سهراب نیستم و پدرم تهمتن نبود. اما زخمی در پهلو دارم زخمی که به دشنه ای تیز پدر برایم به یادگار گذاشته است هزار سال است که از زخم من خون می چکد و من نوشدارو ندارم پدرم وصیت کرده است که هرگز برای نوشدارو برابر هیچ کی کاووسی گردن کج نکنم و گفته است که زخم در پهلو و تیر در گرده خوشتر تا طلب نوشدارو از ناکسان و کسان زیرا درد است که مرد می زاید و زخم است که انسان می آفریند. پدرم گفته قدر هر آدمی به عمق زخمهای اوست. پس زخمهایت را گرامی دار.زخمهای کوچک را نوشدارویی اندک بس است تو اما در پی زخمی بزرگ باش که نوشدارویی شگفت بخواهد و هیچ نوشدارویی شگفت تر از عشق نیست . ونوشداروی عشق تنها در دستان اوست او که نامش خداوند است پدرم گفته بود که عشق شریف است و شگفت است و معجزه گر. اما نگفته بود که چقدر عشق نمکین است و نگفته بود او که نوشدارو دارد دستهایش این همه از نمک عشق پر است و نگفته بود که او هر که را دوست تر دارد بر زخمش از نمک عشق بیشتر می پاشد زخمی بر پهلویم است و خون می چکد و خدا نمک می پاشد .من پیچ می خورم و تاب می خورم و دیگران گمانشان که می رقصم.من این را دوست دارم زیرا به یادم میآورد که سنگ نیستم چوب نیستم که انسانم.... پدرم وصیت کرده است و گفته است:از جانت دست بردار از زخمت اما نه. زیرا اگر زخمی نباشد دردی نیست و اگر دردی نباشد در پی نوشدارو نخواهی بود و اگر در پی نوشدارو نباشی عاشق نخواهی شدو عاشق اگر نباشی خدایی نخواهی داشت......
خوب من! خوب من هم می ترسم بار ها و بار ها ترسیده ام از ساده ترین و پیش پا افتاده ترین و از سخت ترین و ستمگر ترین چیز ها همچون هیولا ها ترسیده ام باری حتی ترس هایم را از تو دریغ نکردم ****** خوب من! باور کن که من اگر که فریاد نمی کشم نه از گرفتگی گلو و نه از کوفتگی عضلاتم در رنجم من سکوت میکنم چرا که فریاد نه زاییده عصیان که فرزند نا خلف سکوت است
بيست و پنج سال پيش بود من در اتاق كوچك ام در خانه قديمي نشسته بودم و به آهنگ جديد آبا گوش مي كردم "The winner takes it all The loser has to fall" آهنگي كه بسيار دوست مي داشتم ناگهان صداي بمب آمد و اين اولين بار بود كه من صداي بمب مي شنيدم آبا خاموش شد اما فراموش نشد بعد گفتند فرودگاه را كوبيده اند اين آغاز رسمي جنگ بود و اين اولين بار بود كه من جنگ مي ديدم بيست و پنج سال پيش بود آبا خاموش شد اما فراموش نشد "The winner takes it all The loser has to fall" اكنون از آن زمان بيست و پنج سال گذشته است و من در اتاق كوچك ام در خانه قديمي نشسته ام و به آهنگ قديمي آبا گوش مي كنم "The winner takes it all The loser has to fall" آهنگي كه بسيار دوست مي دارم من در اين سال ها صداي بمب را بسيار شنيده ام من جنگ ديده ام ننگ ديده ام آسمان زندگي را بي رنگ ديده ام من دل ها را تنگ ديده ام قلب ها را سنگ ديده ام من بسيار دروغ گفته ام فريب داده ام فريب خورده ام من بسيار شكسته ام بسيار مرده ام "The winner takes it all The loser has to fall" آبا خاموش شد و هرگز فراموش نش...
Comments
این وضعیت خوشبینانشه البته !
agar kasi ro doost darid
bayad bebakhshid har chand besiyar
doshvare ama gahi bakhshidan sabab mishe be arameshi khas
beresid choon nabakhshidan baes mishe
hamvare ghalbetoon por az kine bashe va in tanha be ravan va jesmetoon sadame khahad zad
...
هزار سال است که از زخم من خون می چکد و من نوشدارو ندارم
پدرم وصیت کرده است که هرگز برای نوشدارو برابر هیچ کی کاووسی گردن کج نکنم و گفته است که زخم در پهلو و تیر در گرده خوشتر تا طلب نوشدارو از ناکسان و کسان زیرا درد است که مرد می زاید و زخم است که انسان می آفریند.
پدرم گفته قدر هر آدمی به عمق زخمهای اوست. پس زخمهایت را گرامی دار.زخمهای کوچک را نوشدارویی اندک بس است تو اما در پی زخمی بزرگ باش که نوشدارویی شگفت بخواهد و هیچ نوشدارویی شگفت تر از عشق نیست . ونوشداروی عشق تنها در دستان اوست
او که نامش خداوند است
پدرم گفته بود که عشق شریف است و شگفت است و معجزه گر.
اما نگفته بود که چقدر عشق نمکین است و نگفته بود او که نوشدارو دارد دستهایش این همه از نمک عشق پر است و نگفته بود که او هر که را دوست تر دارد بر زخمش از نمک عشق بیشتر می پاشد
زخمی بر پهلویم است و خون می چکد و خدا نمک می پاشد .من پیچ می خورم و تاب می خورم و دیگران گمانشان که می رقصم.من این را دوست دارم زیرا به یادم میآورد که سنگ نیستم چوب نیستم که انسانم....
پدرم وصیت کرده است و گفته است:از جانت دست بردار از زخمت اما نه. زیرا اگر زخمی نباشد دردی نیست و اگر دردی نباشد در پی نوشدارو نخواهی بود و اگر در پی نوشدارو نباشی عاشق نخواهی شدو عاشق اگر نباشی خدایی نخواهی داشت......