شيرين
شيرين بود لبخندش و نامش برگرفته از حكايتي ديرين بود شيرين ما اما فرهاد نداشت آن هم كه بود فرهاد نبود ديوانه اي بر باد بود پس تيشه را برداشت و زد به ريشه زندگي كه آن هم كوه نبود شيشه بود كه شكست و آن عشق پوشالي به سادگي از هم گسست و او كه شيرين بود لبخندش و نامش برگرفته از حكايتي ديرين بود از قصه بيرون رفت رفت به آن سوي غصه و اين حكايت حكايتي غمگين بود بسي غمگين