خطا

آري
مي خواهم بداني
بداني كه من خاطي ام
خاطي لحظه اي
كه يك دست را
بر نرده ايوان گذاشته بودي
و با دست ديگر
سيگار را
مقابل چشمانم مي گرداندي
خاطي ام من
خاطي لحظه اي
كه گفتم
چقدر خسته اي
و تو خنديدي
و با تبسمي
گفتي
اي كاش
هميشه
چنين بود
هميشه
خسته مي شدم از
به پا كردن يك جشن
و اكنون
امروز
چقدر خسته اي
تو
خسته از پايان اين رويا
آنجا
كجا
و من خاطي ام
خاطي لحظه اي
كه تو را
ستايش كردم
و هرگز
فراموش نكردم
و اكنون
اينجا
آنجا

Comments

BA}{AR said…
چقدر ظریف
Anonymous said…
va man khatyam
khaty lahzei ke
lezat bordam az sher
va nagoftam beshaer ke zibast.....



ziba boood
bamdad.m said…
مرسي ريرا،چه كامنت قشنگي
گذاشتيد.چه با سليقه و متفاوت
Sepid said…
من هم برای اینکه خاطی نباشم می گم
خیلی قشنگ بود:)
Anonymous said…
merc bamdad jan 1)az tarifetan 2)az inke be weblogam amadid.
chera man ham az khili chiza mitarsam khili chiza........
bamdad.m said…
سپيد عزيز،فكر نمي كنم در اين
ماجرا كسي بجز من خاطي باشد

Popular posts from this blog

فریاد سکوت

بازی

جنگ و عروسك,ABBA