پاييز
و اكنون پاييز رنگ رنگ فرا مي رسد
با شكوه جاودانه اش
با اندوه بي كرانه اش
و اكنون فرا مي رسد پاييز
لبريز از كابوس مرگ و روياي زندگي
برگي براي تو
برگي براي من
برگي براي ما
پيش از آنكه باد هاي سرد از ما عبور كنند
آري
پيش از عبور باد
تنها صداي تو كافي ست
در ميان پاييز و صداهاي شبانه اش
تنها صداي تو
صداي تو
با شكوه جاودانه اش
با اندوه بي كرانه اش
و اكنون فرا مي رسد پاييز
لبريز از كابوس مرگ و روياي زندگي
برگي براي تو
برگي براي من
برگي براي ما
پيش از آنكه باد هاي سرد از ما عبور كنند
آري
پيش از عبور باد
تنها صداي تو كافي ست
در ميان پاييز و صداهاي شبانه اش
تنها صداي تو
صداي تو
Comments
besham elahy...
moji az rashte holland
فرموديد استاد.اما اي دوست،شما كه
همكار ما بوديد چرا نفرموديد كه در
اينجا پدر آدم كه سهل است،پدر بزرگ
آدم هم كه سهل است،موميايي سه هزار
ساله هم از توي قبر كه سهل است،از لاي
خودش ميايد بيرون و دنبال آدم راه
ميافتد!؟
Ik bel je zo spoedig mogelijk.
I'm so proud of u,proud of your sense,proud of your soul.
This poem took me back to 25 years ago,to your little room and me spying on you listening to ABBA!
Bita 25 years later!
I always knew you were spying on me.To be honest I always liked it too.Did you hear the bomb then?
After 25 years.
بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش
بخاطر خش خش گوش نواز برگه هایش
بخاطر صدای نم نم یاران عاشقانه اش
بخاطر رفتن و رفتن ... وخیس شدن زیر بارتن های پاییزی
بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها
بخاطر غروب های نارنجی و دلگیرش
بخاطر شب های سرد و طولانی اش
بخاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام
بخاطر پیاده روی های شبانه ام
بخاطر بغض های سنگین انتظار
بخاطر اشک های بی صدایم
بخاطر سالها خاطرات پاییزی ام
بخاطر معصومیت کودکی ام
بخاطر نشاط جوانی ام
بخاطر اولین نفس هایم
بخاطر اولین گریه هایم
بخاطر اولین خنده هایم
بخاطر دوباره متولد شدن
بخاطر رسیدن به نقطه شروع سفر
بخاطر یکسال دورتر شدن از آغاز راه
بخاطر یکسال نزدیک شدن به پایان راه
بخاطر غریبانه و بی صدا رفتنش
پاییز را دوست دارم ، بخاطر خود پاییز
و من عاشقانه پاییز را دوست دارم ....
این اخرین برگ برنده ات بود
چشمانت را میگویم
كه دروازه های پاییز را گشودند
خشك یا خیس
سبز یا زرد
هیچ فرقی نمی كند
همیشه بازنده ها می ریزند
مثل همین برگ
مثل همین سایه
زیر چشمانت