ساده

مي ميرم از صداقت يك كلام
و با فريبي
زنده مي شوم
اين شايد
سرنوشت من است
كه هميشه
با هر طلوع
به ستايش آفتاب برخيزم و
دوباره
بي درنگ
به سياهي شب بگريزم
و اكنون
شب من فرا مي رسد
با ستاره اي در راه
اگرچه هنوز
پاسي از سپيده ام
باقي ست
پس
تو
دوستم بدار
به سادگي
و تا طلوعي ديگر
به اميد ديدار

Comments

BA}{AR said…
ساده اما متناقض. مثل بسیاری از لحظات زندگی مان
bamdad.m said…
واقعا همينطور است.و اين تناقض
به هيچ وجه عمدي هم نيست.انگار
در ذات زندگي نهفته است و در
اعماق ذهن مان
Anonymous said…
I just can say WOW
bamdad.m said…
Thanks a lot. Which Shirin are you,
anyway?
Anonymous said…
tora che mishavad? agar azari resid moteasefam

Popular posts from this blog

فریاد سکوت

بازی

جنگ و عروسك,ABBA