رويا

با من بيا
تو را
بر گياه-برگ آرزويم مي نشانم
و با خود
تا ديار ابرهاي پنبه وار
مي رويانم
آنجا
تو
بر تكه ابري
سوار مي شوي
و تابناك
به سرزمين ات
باز مي گردي

Comments

BA}{AR said…
بامداد عزیز
چرا با آرزوهایت تا دیار ابرهای پنبه وار می بری و از آنجا به ابری می سپاری که برگرداندش؟ دوست نداشت میان ابرها بماند؟ یا تو صلاح ندیدی که ماندنی شود؟
bamdad.m said…
بهار عزيز،
واقعا نميدونم.شايد هردو.

Popular posts from this blog

فریاد سکوت

بازی

جنگ و عروسك,ABBA