نگاه
درخشش چشمان تو پيوسته در يادم
بر عمق دلتنگي ام مي فزوند
از آن رو كه نگاه تو را نگاه من نه
كه قلبم پذيراست
از آن رو كه سينه ام را
بر تپش هاي پنهان حسرت
فضاي كافي نيست
آري
سرسپردن به فراموشي گناه من نه
كه نياز من است
از آن رو كه لحظه هايم را
از غم پاك و نجيبانه عشق ات
رهايي نيست
بر عمق دلتنگي ام مي فزوند
از آن رو كه نگاه تو را نگاه من نه
كه قلبم پذيراست
از آن رو كه سينه ام را
بر تپش هاي پنهان حسرت
فضاي كافي نيست
آري
سرسپردن به فراموشي گناه من نه
كه نياز من است
از آن رو كه لحظه هايم را
از غم پاك و نجيبانه عشق ات
رهايي نيست
Comments
شايد يكي از عاشقانه ترين و در عين حال قديمي ترين كارهاي من است.روزگاري كه با نگاهي عاشق مي شدم.و به نگاهي شعري مي سپردم كه اين يكي از آنهاست...يادش خوش...آي عشق آي عشق
چهره آبي ات پيدا نيست
1988
در شهر
zoetermeer
هلند سروده شده است.شهري كه بسيار
دوست مي دارم.و كشوري كه در آن
بزرگ شدم
ghabele tosif nist besiyar zibaaaaaaaaa